ترس چیست؟ راه غلبه بر ترس چیست؟!
ترس چیست و چرا چنین احساس فلج کنندهای است؟ در این مقالهای متحولکننده به این میپردازیم که چگونه میشود بر ترس غلبه کرد و زندگی را با تمام بزرگیاش تجربه کرد.
ترس چیست؟
سادگورو: ترس فقط به این دلیل است که شما با زندگیتان زندگی نمیکنید، شما با ذهنتان زندگی میکنید. ترس شما همیشه به خاطر این است که بعداً چه اتفاقی خواهد افتاد. این به آن معنی است که ترس شما همیشه برای چیزی است که وجود ندارد.
اگر ترس شما از چیزی باشد که وجود ندارد، بنابراین ترس شما صد در صد خیالی است. اگر شما از چیزی که وجود ندارد زجر میکشید، ما به این دیوانگی میگوییم. پس مردم ممکن است که عُرفاً در سطح قابل قبولی از دیوانگی در جامعه باشند، اما اگر شما میترسید یا اگر شما از چیزی زجر میکشید که وجود ندارد؛ این مقداری دیوانگی است، این طور نیست؟
ترس چطور بوجود میآید؟
مردم همیشه یا از چیزی که دیروز اتفاق افتاده است یا چیزی که فردا اتفاق خواهد افتاد زجر میکشند. پس همیشه زجر کشیدن شما به خاطر چیزی است که وجود ندارد. این فقط به این خاطر است که شما درون واقعیت ریشه ندارید، شما درون ذهن خودتان ریشه دارید. یک قسمت از ذهن حافظه است و قسمت دیگر آن تخیل. هر دو اینها به یک شکل نوعی تخیل هستند، چون هر دو آنها اکنون وجود ندارند. شما در تخیلتان گم شدهاید. و این پایهی ترس شماست. اگر شما در واقعیت ریشه داشتید، دیگر ترسی وجود نداشت.
کاری که ترس با شما میکند این است که برای شما محدودیت ایجاد میکند. به دلیل ترس است که شما همیشه در اطراف خودتان محدودیت ایجاد میکنید. اگر شما محدودیت ایجاد کنید و فضای زندگی خودتان را محدود کنید، ممکن است که در امنیت باشید اما مشکل این است که شما حتی در برابر زندگی هم محفوظ شدهاید. شما در برابر خود زندگی هم محفوظ شدهاید. این جداً حفاظتی واقعی است!
اگر شما از چیزی رنج ببرید که وجود ندارد، آیا ما باید بگوییم که شما عاقل هستید یا دیوانه؟ تنها راحتی شما این است که میگویید « همه مثل من هستند .»
اثرات منفی ترس کداماند؟
شما باید انتخاب کنید که آیا برای تجربه کردن زندگی به اینجا آمدهاید یا برای دوری از زندگی. اگر برای این به اینجا آمدهاید که زندگی را تجربه کنید، چیزی که نیاز هست قدرت است. اگر شما قدرت نداشته باشید، در زندگی با ضعف رو به رو میشوید. لحظهای که از ترس به عنوان وسیلهای برای محافظت از خودتان استفاده کنید، قدرت شما پایین میآید.
زمانی که قدرت پایین بیاید، توانایی شما برای تجربه کردن زندگی از دست میرود. و شما به یک بیمار روانی تبدیل خواهید شد. اتفاقی که در ذهن شما میافتد تمام چیزی است که برای شما وجود خواهد داشت. شما هیچ وقت یک چیز فوقالعاده یا خوشحال کنندهای را تجربه نخواهید کرد. چون وقتی که میترسید، شما حسی از رهایی نخواهید داشت. شما نمیتوانید آواز بخوانید، شما نمیتوانید برقصید، شما نمیتوانید بخندید، شما نمیتوانید گریه کنید، شما نمیتوانید هر کاری که خود زندگی است را انجام دهید. شما فقط میتوانید اینجا بنشینید و فقط برای زندگی و همه خطرهای زندگی غصه بخورید.
اگر شما به دقت به این نگاه کنید، ترس برای چیست؟ ترس شما هیچوقت برای چیزی که اتفاق افتاده است، نیست. ترس همیشه برای چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد. ترس همیشه بخاطر آینده است. آینده بعداً اتفاق میفتد. آینده هنوز اتفاق نیفتاده است. این به آن معنی است که چیزی که از آن میترسید در جهان هستی نیست. پس ترس چیست؟ ترسیدن به این معنی است که شما از چیزی رنج میبرید که وجود ندارد. اگر شما از چیزی رنج ببرید که وجود ندارد، آیا ما باید بگوییم که شما عاقل هستید یا دیوانه؟ تنها راحتی شما این است که میگویید «همه مثل من هستند». شما اکثریت را همراه با خودتان دارید. ولی این موضوع باعث نمیشود که فکر کنید این درست است، چون شما دارید از چیزی رنج میکشید که وجود ندارد.
شما در واقع چیزی دربارهی آینده نمیدانید. شما فقط تکهای از گذشته را برمیدارید، شکل آن را تغییر میدهید و فکر میکنید که آن آینده است.
راه غلبه بر ترس چیست؟
ترس چیست؟ ترس محصولی از زندگی نیست. ترس محصولی از ذهن توهمی است. شما از چیزی که وجود ندارد زجر میکشید، به این دلیل که شما به جای آن که در واقعیت ریشه داشته باشید در ذهنی ریشه دارید که دائما از گذشته تغذیه میکند و در آینده دفع میکند. شما در واقع چیزی دربارهی آینده نمیدانید. شما فقط تکهای از گذشته را برمیدارید، شکل آن را تغییر میدهید و فکر میکنید که آن آینده است.
در آخر شما خواهید مرد، نه چیز بیشتری. حداقل قبل از این که بمیرید زندگی کنید، چون شما به هر حال خواهید مرد.
شما میتوانید آیندهتان را برنامه ریزی کنید، اما نمیتوانید در آیندهتان زندگی کنید. اما اکنون مردم در آینده زندگی میکنند و به همین دلیل است که ترس وجود دارد. تنها کاری که شما میتوانید برای این انجام دهید این است که وارد واقعیت شوید. اگر شما فقط به چیزی که اکنون وجود دارد پاسخ بدهید و چیزی که وجود ندارد را تصور نکنید، هیچ جایی برای ترس باقی نمیماند. زمانی که توهم از بین برود، ترس دیگر کجا خواهد بود؟ شما چیزی را که وجود ندارد را تصور نمیکنید، شما به چیزی که اکنون وجود دارد پاسخ میدهید.
لطفاً به این نگاه کنید و ببینید، چه اتفاقی در آخر خواهد افتاد؟ در آخر شما خواهید مرد، نه چیز بیشتری. حداقل قبل از این که بمیرید زندگی کنید، چون به هر حال شما خواهید مرد. ما مرگ را برای خودمان نمیخواهیم. ما برای سالیان سال زندگی کردن برنامه ریزی میکنیم اما این به هر حال اتفاق خواهد افتاد، این طور نیست؟ واقعاً هیچ امنیتی در زندگی نیست. مسئله فقط این است که با چقدر زیبایی و چقدر آزادی شما این زندگی را سپری خواهید کرد. اگر شما زندگی کرده باشید، آن موقع مردن ارزش خواهد داشت. در غیر این صورت زندگی یک پشیمانی خواهد بود، مرگ یک پشیمانی خواهد بود.